برسی محوریت جایگاه عقل در مکتب شیعه

ساخت وبلاگ

تعاریف عقل

برای پاسخ به شبهه باید این مساله به خوبی تعریف شود

تعریف عقل در اسلام

در اصطلاح، عقل جوهر بسیطی است که مردم به وسیله‌ی آن واقعیت ها را دریافت می‌کنند. بنابراین عقل دریافتن واقعیت است. علاوه بر دریافت حقایق، نگه دارنده‌ی نفس ناطقه و شرف دهنده‌ی آن نیز هست.

 

تقسیمات عقل در اسلام ]

در اصطلاح  اسلام عقل تقسیماتی دارد: عقل نظری و عقل عملی؛ عقل نظری کارش درک و شناخت واقعیت‌ها و قضاوت در باره آنهاست. و عقل عملی همان قوه ای است که کنش و رفتار آدمی را کنترل می کند. یا کارش درک باید ها و نباید هاست و در واقع عقل عملی مبنای علوم زندگی می باشد و مورد قضاوت در عقل عملی اینست که این کار را بکنم یا نه عقل عملی به تعبیر امام صادق علیه السلام مرکز عبودیت انسان و سرمایه تحصیل بهشت از خدای سبحان است «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان».

به هر حال، مراد از عقل در مباحث عقل و وحی، همان قوه ی ادراکی انسان است که امور کلی را درک می کند.

 

تعریف عقل در معنای غیر اسلامی وغربی

 

عَقْل یا خِرَد یک توانایی است که با آن می‌توان به طورخودآگاهانه معنی ها را درک کرد، منطق به کار برد،واقعیت‌ها را سازماندهی کرد یا صحت آنها را بررسی نمود و بر اساس اطلاعات موجود یا اطلاعات جدید، باورها، شیوه‌ها و یا نهادهای اجتماعی را تغییر داد یا توجیه کرد. عقل معمولاً یکی از خصوصیات قطعی طبیعت انسان به شمار می‌آید

عقل در اسلام در واقع برچیزی اطلاق می شود  که انسان را به سوی شکوفایی وخیر رهنمود کند

همان طور که عرض شد جوهر است یعنی از سنخ ماده نیست و ثمره ی چنین شکوفایی بهشت می باشد همان طور که امام جعفر صادق فرموده اندعقل آن است که با آن خدا پرستیده شود و بهشت به دست آید .1. )

 

نیز امام علی علیه السلام هدف بعثت پیامبران الهی را شکوفاسازی عقل و فطرت بشر اعلام داشته و فرمود:

 

فبعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیائه لیستادوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسی نعمته و یحتجوا علیهم بالتبلیغ و یثیروالهم دفائن العقول .)

 

پیامبرانش را در میان آن ها (مردم) مبعوث ساخت و پی در پی رسولان خود را به سوی آنان فرستاد تا پیمان فطرت (فطرت خداجویی و دین خواهی) را از آنان خواستار شود و نعمت های فراموش شده را به یاد آن ها آورد و با ابلاغ دستورات خدا، حجت را بر آن ها تمام کند و گنج های پنهانی عقل ها را آشکار و شکوفا سازد 2.

پس ثمره عقل شکوفایی ظرفیت های انسانی است .

در این جا لازم به ذکر دو نکته است

  1. تعاریف عقل دراسلام و در تفکر غربی باهم متفاوت اند اما در عین تفاوت یک دیگر را نقض نمی کنند
  2. همان طور که ذکر شد ثمره عقل شکوفایی است وبا این مطلب به این نکته می رسیم که ایا وجود دین در زندگی افراد موجبات شکوفایی شده است یانه؟

با مطالعه اندکی از شرح حال خیل از بزرگان دین به شکوفایی ورشد مادی بی بدیل ان ها در زندگی پی می بریم که نمونه بارز ان وجود دین اسلام با ممانعت های فراوان و صفر بودن درصد موفقیت ان در حالی که در دنیا مکتبی را سراغ نداریم که چنین حجم اثر را داشته باشد با وجود ان همه موانع بر سر ان

این اثر گذاری عظیم این دین بعد از بیش از 1000 سال نشان دهنده ی پیروی این دین از عقل مادی ومصطلح ر فرهنگ غربی هم به طور محوری است زیرا اگر دستورات دین از چنین فاکتوری برخوردار نبود چنین اثر گذاری ایی مستحیل بود.

خود این اثر گذاری نشان دهنده ی حتی انطباق تعریف غربی بر این دستورات دینی هم هست .

 

جایگاه تلقی غیر اسلامی از عقل  در دستورات دینی

در مکتب حیات بخش اسلام،‌ عقل دارای جایگاه رفیع و بلندی است. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌گوید: عقل شریف‌ترین نیرو در وجود انسان است. خداوند متعال در قرآن کریم بیش از سیصد بار انسان‌ها را به استفاده و بهره جستن از این نیروی خدادادی دعوت کرده است. از نگاه علامه طباطبایی،‌جایگاه تعقل و تفکر در اسلام تا بدان حد بالا و والاست که خداوند در قرآن،‌حتی در یک آیه نیز بندگان خود را امر به نفهمیدن و یا راهی را کورکورانه پیمودن، نکرده است.

همان طور که اشاره شد دستورات دینی موجبات نقض تعریف غیر اسلامی ان نیست و اثر گذاری دین تا این حد نشان دهنده ی وجود خیل این فاکتور ها در این دستورات است و البته نبود برخی از فاکتور هایی که در غرب به عنوان لوازم عقل تلقی می شود در دین به معنای فوق عقل { از تعریف غرب }ودن برخی از احکام ومسایل

است

 

 فوق عقل  { در تعریف غربی }بودن دستورات دینی

 

 

البته باید توجه داشت که در دو حوزه عقائد(اصول) و احکام (فروعات) اسلام، بعضی از احکام و مسائل، فوق عقل می باشند و عقل گرچه مخالفتی با آنها ندارد اما به کنه آنها نیز نمی رسد و نمی تواند آنها را فهم کند مثل مناطات احکام و یا مباحث مربوط به جزئیات معاد.اما احکامی که شما در سؤالتان طرح کرده اید با ادله عقلی و منطقی قابل اثبات است و در اینگونه مسائل هیچ تعارضی، بین عقل و وحی مشهود نیست. بعنوان نمونه، حرمت ربا در اسلام، فلسفه ی خاص خودش را دارد، اسلام به دلایل منطقی هر گونه سوددهی خارج از مکتب اقتصادی خود مردود می شمارد، گرچه اقتصادسرمایه داری، به وجود آن تأکید می ورزد و آن را حق مسلمی برای صاحبان سرمایه و عاملی برای کنترل نا پیدای فعالیت های اقتصادی می داند. یکی از نکته هایی که سرمایه داری آن را عامل تجویز ربا و بلکه ضرورت آن می شمارد، مسأله خطر می باشد.

اما اسلام با تحریم ربا و اَشکال دیگری از خطر پذیری، مانند قمار و شرط بندی، در واقع اساس این استدلال را مردود شمرده و خطر را سود آور ندانسته است. از طرفی ربا فاصله ی بین ثروتمندان و فقرا را افزایش می دهد و باعث تکاثر اموال می گردد و در نهایت، فشار حاصل از آن بر دوش اقشار فقیر جامعه می افتد. پس «بهره یا ربا» نه تنها مشروع نیست بلکه هیچ دلیل عقلی و منطقی نیز ندارد.

جمع بندی

همان طور که عرض کردیم تعاریف از عقل در غرب واسلام متفاوت است اما این تفاوت به معنای نقض ان نیست بلکه تعریف  وفاکتور های عقل در اسلام به صورت کامل تر وجامع تر می باشد که به معنای تکمیل کننده ی ان است نه نقض کننده ی ان

منابع

  1. اصول کافی ج1 ح2
  2. نهج البلاغه خطبه 1 ص 43

 

برسی رابطه معیشت ومعنویت...
ما را در سایت برسی رابطه معیشت ومعنویت دنبال می کنید

برچسب : برسی,محوریت,جایگاه,مکتب,شیعه, نویسنده : shobahaterooz بازدید : 37 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 0:32